[ad_1]
مجله شاخ زيتون: شايد به جرات بتوان کاميار شاپور را معروفترين فرزند طلاق در ايران معاصر ناميد، فرزندي که در يکسو مادرش فروغ فرخزاد، شاعر برجسته موج نو ايران قرار داشت و در سوي ديگر پدرش پرويز شاپور، نويسنده صاحبنام نشريات آن دوران. کاميار باآنکه خود شاعر و نقاش صاحبسبکي بود، اما هميشه زير سايه حواشي زندگي خانوادگياش قرار ميگرفت. به مناسبت درگذشت کاميار شاپور، مصاحبهاي قديمي از او را در ادامه بازخواني ميکنيم.
گفت و گو با کاميار شاپور که خودش نقاش است، پدرش نقاش و کارتونيست (پرويز شاپور) و مادرش شاعر معاصر (فروغ فرخ زاد) سخت است، سختي اش به اين خاطر است که از کجا شروع شود. ولي من دل ام مي خواهد از خودت شروع کنم. از خودت براي مان بگو. از زماني که شروع به نقاشي کردي؟
از دانشگاه ناراضي بوديد؟
نه از رشته. يعني طوري بود که تمام وقت بايد براي درس مي ذاشتيم. من رياضي کاربردي ام خيلي خوب بود و چون روزها همه اش گرفتار درس بودم، شب ها خواب ام نمي برد؛ چون شب ها تازه افکار مي اومد سراغ ام که چرا نمي تونم کتاب هرمان هسه بخونم. دليل ديگه اش اين که تو رشته برقي خيلي مردسالاري بود کلاس ما مردانه بود دوست داشتم تو رشته هنري درس بخونم مثل سينما و نقاشي، اما در نهايت کارم به نقاشي کشيد و مي نشستم توي اتاق و منظره مي کشيدم.
با اين همه من فکر مي کنم در وجود شما نوعي استعداد غريزي هم براي نقاشي وجود داشته؛ خب پدرتون که نقاش و طراح بود و از فروغ هم چند نقاشي هست. خب اين ها روي شما تاثير نداشت؟
پس مهندسي و جامعه شناسي را هر دو را رها کردي؟
ايشون در چه زمينه اي وکيل شما بود؟
درباره کارهاي فروغ. اين آقاي وکيل به من نگفته بود که حق التاليف کارهاي فروغ سي سال است! تا اين که سال ۱۳۷۵ به من گفت و من غافل گير شدم. پس از فوت پدرم هم اين آقا اومد به خونه ما در خيابون جامي و هرچي لوازم مربوط به زندگي مشترک فروغ و پدرم بود مثل قالي و چرخ خياطي و چيزهاي زياد ديگري با خودش برد. اين ماجرا مربوط سال ۸۰- ۷۹ است. الان ايشون ديگه سن اش بالاست و پلاس در کافه نادري.
کاميار شاپور
خب البته چاپ کتاب يک پروسه اي است که خيلي قابل اعتماد نيست که آدم روش حساب باز کنه، درسته؟
الان کتاب هاي فروغ به طور گسترده اي افست مي شه. مثل مجموعه اشعار فروغ با نامه ها و عکس ها که در آلمان نشر گردون چاپ کرد و فاست اون کتاب در ايران به طور گسترده اي پخش شد. از اون کتاب از شما اجازه اي گرفته نشد و يا حق التاليفي پرداخته نشد؟
من مي خوام از پيست دوچرخه سواري فيزيکي، به سمت فکري برم و پرسش ام اين است که شما چه حسي داري که هميشه فرزند فروغي؟ يعني شما را با پسوند فرزند فروغ بودن بشناسند و صدا کنند و غيره؟
تا حالا فکر کردي در شعر فروغ به دليل وجود نوديسم کلمه بشه بعضي از اون ها را نقاشي کرد؟
خب من توي کتاب شعر خودم بعضي ها رو با تصوير کار کردم. من دنبال مصور کردن بودم، اما با ممنوعيت فيگور نمي تونم اين کار رو بکنم. من سال ۶۳ نمايشگاه گذاشتم، سال ۶۹ و سال ۷۶٫ بعد از اون ديگه نماشگاه نذاشتم. من بيش تر دنبال نود بودم؛ يعني پيکر در نقاشي. اما خب چون پيکر ممنوع شده بود ديگه من نمي تونستم کارکنم و البته اگر از لحاظ مادي تامين مي شدم ادامه مي دادم؛ چون نمي شه نقاشي پيکر را به نمايش گذاشت. خب من هم رفتم دنبال همون منظره.
يک پرسش متفاوت، شما از کي با شخصيتي با نام فروغ در جايگاه شاعري مشهور (نه مادر) آشنا شدي؟
خب خوندن اين شعرا توي اون سن، به دليل رمانتيک بودن شعرها، خيلي تاثيرگذار است. با توجه با اين که شاعر اين شعرا مادرتون هم بود، چه حسي در شما مي انکيخت؟ اين انگيزه اي براي ديدار بين شما و فروغ ايجاد نمي کرد؟ در غير اين صورت، چه چيزي ممانعت مي کرد از ديدارتون؟
چرا پدرتون (پرويز شاپور) از ديدار شما و فروغ واهمه داشت؟
خودت اين را قبول داري؟ يعني اگه در اختيار خودت بود اين حرف را قبول مي کردي که به دليل دوهوايي نشدن از ديدن مادرت محروم بشي؟
آيا پرويز شاپور و يا خانواده پدري تون، حتي به طور غيرمستقيم، چهره اي از فروغ نشون داده بودند که شما از فروغ دل خور باشي يا بدت بياد؟
خب من با توجه به شناختي که دارم از پرويز شاپور به دليل خيلي خاص بودن اش؛ تعجب مي کنم از اين که آقاي گلستان در مصاحبه با بي.بي.سي، گفت «يک بار که فروغ رفته بود بچه اش را ببينه، شوهر سابق فروغ حرف خيلي زشتي به اون زده بود و اون برگشته بود خونه با ناراحتي شديد».
خب آقاي گلستان، از ديدگاه امپراتوري به همه چيز نگاه مي کنن و نفس شون از جاي گرم در مي آد. حالا بعضيا مي گند آقاي گلستان بر سينماي ايران و حتي فروغ تاثير داشته؛ اما شما ببينيد ايشون از انقلاب تا حالا که چهل سال گذشته فقط يک کتاب خروس را منتشر کرده. به هر حال، من يه سيگاري شديد هستم و با آقاي گلستان نمي سازم؛ چون ايشون سيگار را نمي تونه تحمل کنه. ايشون اخوان ثالث را دعوت کرده بود در انگليس شعر بخونه و يک جاسيگاري براي اخوان نذاشته بود، چون ايشون ضدسيگار است و اخوان هم پاشنه کش را درآورده بود و سيگار را روي آن خاموش کرده بود. اين هم از مهمان نوازي آقاي گلستان.
درباره کارهاي سينمايي فروغ نظرتون رو بگيد؟
شما ديداري با آقاي گلستان داشتيد؟
از سيگار کشيدن توي حياط هم بدش مي اومد؟ پس چطور سيگار کشيدن فروغ را تحمل مي کرد؟
فکر مي کنم فروغ استعداد ترانه سرايي اش هم زياد بوده، برخي از شعراش مثل ترانه است. شما چي فکر مي کني؟
با سپاس از شما براي هم کلامي و گپ و گفت.
گفت و گو: سيروس شاملو، نوشاد رضايي
[ad_2]