اينکه وزارت سحر و جادوي ايران در يافتآباد است يا تهرانپارس؛ البته پرسش معقولي است که بماند براي يک وقت ديگر. محل مدرسه علوم و فنون جادويي ايران هم که به لطف ارتفاعات و جغرافياي متنوع کشور خيلي جاها ميتواند باشد. ولي اصلا بياييد کمي عمقيتر به قضيه نگاه کنيم و ببينيم که آيا سابقهاي از جادو و جادوگري در ايران هست؟
پس لازم است در تاريخ ايران برگرديم به عقب. راستش سخت ميشود جادو پيدا کرد و منابعمان براي مطالعه بسيار محدود و ناقص است؛ هرچند که بايد گفت خود کلمه جادو در انگليسي (magic) از کلمه يوناني مگيا (Mageia) آمده است.
درباره جادوي اين دوران، هم منابع زيادي داريم و هم تنوع خوبي. منابع شامل کتابهايي مثل مقدمه ابن خلدون، غايهالحکيم از (احتمالا) ابوالقاسم مجريطي، رسائل اخوانالصفا، خواصالحروف ابن مسره، آثار کيمياگري از افرادي مثل جابربن حيان و خيلي کتابها و رسايل ديگر ميشوند. اخوانالصفا بين اينها مخصوصا خيلي مديون ايرانيهاست.
کسي درست نميداند اين جماعت از کجا پيدايشان شد و اصالتا اهل کجا بودند، ولي ميدانيم که در عراق و بصره و در حوالي قرن چهارمه.ق فعاليت داشتند، اسماعيلي بودند و ايرانيان زيادي مثل ابوحيان توحيدي از اعضاي بلندمرتبه ايشان بودند. بااينحال، به دلايل مرموزي، سلسله مراتب و تشکيلات و اسم و رسم اعضاي اخوانالصفا از جماعت ماگل و غيرجادوگر مخفي نگاه داشته ميشد. همين اخوانيان بودند که دايرهالمعارف بزرگي در ۵۲ رساله نوشتند که از قضا در بعضيهاشان به جادو هم اشاراتي شده و اصلا يکيشان اختصاص به جادو دارد و بخش زيادي از اطلاعات ما درباره اين دست از جادوها از اينجا ميآيد.
انواع جادو هم خيلي گسترده است: شعبده، طلسم و حقه، تردستي و فال، تعبير خواب و کفبيني و اختربيني و جادوي مربعات و حروف و البته کيمياگري. هرکدام از اينها بهتنهايي ميتوانند يک واحد درسي هاگوارتز ايراني باشند، در اينجا اما فقط جذابترينشان را – برخلاف قانون رازداري بينالمللي جادوگران- به اختصار برايتان معرفي ميکنيم.
علم حروف، شاخهاي از علوم جادويي شرقي است که به آن سيميا هم ميگويند. (اين اسم دومش از واژه يوناني σημείο يا Semion به معني sign يا نشانه آمده است.)
علمحروف از اين جهت در شرق متولد شد که براي متکلمين زبانهاي عربي و فارسي، سخنوري و کتابت اموري مهم بودهاند. به همين خاطر، براي حروف نقش و خاصيت جادويي در نظر گرفتهاند. يعني به عقيده برادران عزيز اخوانالصفا و جناب مجريطي و ابن مسره و باقي رفقا، کلمات تنها نماينده و نماياننده اشيا و مفاهيم نيستند، بلکه منعکسکننده ماهيت و جوهر آنها هستند، يا حتي فراتر از اين، اسم هر شيء، دربردارنده حقيقت و ماهيت وجودي آن شيء و خود جوهر آن است و با شناخت اسم هر شيء، ميتوان روي وجود و ذاتش حکم راند. (اگر ياد سري دريازمين از اورسلا لگويين افتاديد، درود بر سليقه کتاب خواندنتان.)
از اينجاست که به سيستمهاي مطالعه حروف و کلمات و خواص جادويي آنها توسط انديشمندان مختلف ميرسيم. عدهاي ۲۸ حرف عربي را به چهار عنصر ارسطويي (آب و خاک و آتش و هوا) تقسيم کردند و براي هر هفت حرف، يک طبع يا مزاج (سرد و گرم و خشک و مرطوب) در نظر گرفتند. عدهاي ديگر براي حروف، ارزش عددي قائل شدند و سيستم جفر يا همان ابجد به وجود آمد.
يک عده هم که کمي خوشحالتر بودند، به اين نتيجه رسيدند که چون نام حقيقي هر چيزي، دربردارنده ذات و حقيقت آن شيء است، پس به جاي مطالعه خود مواد براي شناختن ساختارشان، بايد اسم آنها را مطالعه کرد، و درنتيجه چيزي به اسم علمالميزان به وجود آمد که کارش چسباندن سيميا به کيميا بود و شناسايي مواد شيميايي، نه از روي خودشان، که از روي اسمشان.
مخلص کلام اينکه در هاگوارتز ايراني، شايد روي چوب جارو ننشينيد و با مديومي مثل چوبدستي جادو نکنيد، ولي عوضش خواص حروف را ياد ميگيريد تا با داد زدن سر صندليتان يا نوشتن تعويذ و وردي روي دستهاش، تبديلش کنيد به هرچيزي که دلتان ميخواهد.
فريب ذهن را ياد ميگيريد و طلسمسازي را. آيندهبيني از روي صور فلکي را ميآموزيد و ساخت معجونهاي جادويي و تبديل مس به طلا را، و شايد در اينجا متوجه شده باشيد مدرسه علوم و فنون جادوگري ايران نبايد آنچنان فرقي هم با مال بريتانيا داشته باشد. دليلش شايد اين باشد که رولينگ نه فقط از جادوهاي غربي قرون وسطايي، که از جادوهاي شرقي و حتي آمريکاي لاتين هم زياد گرتهبرداري کرده، ولي بههرحال، منتظر نامه هاگوارتزتان باشيد، حتي اگر از سنتان گذشته است. اينجا ايران است، کاملا ممکن است نامهتان جايي گم و گور شده باشد و حالا توي بايگاني دفتردار پيري خاک ميخورد.