دنياي عجيبي است. يک طرفش گاو را تقديس مي کنند و برايش احترام قائلند و حتي اگر داخل خيابان بيايد حرمتش را نگاه مي دارند، يک طرف ديگر در ميدان هاي ماتادوري نيزه در کمرش فرو مي کنند و بي رحمانه به خاک و خونش مي کشند. واقعيت اين است که عجيب تر از دنيا خود اين موجود کهن باستاني است.
حيواني که هم در اساطير نقش بسيار مهمي دارد و هم در زندگي روزمره مردم غرب و شرق. تا جايي که مي توان گفت اگر گاو نباشد زندگي انساني در همه جاي جهان به مشکل بر مي خورد. فکر کرديم مي توانيم با ابوالقاسم اسماعيل پور تماس بگيريم و از ايشان خواهش کنيم به سوالات ما درباره جايگاه گاو در اساطير جواب بدهد. از آقاي اسماعيل پور ممنونيم که با مهرباني به درخواست ما پاسخ مثبت داد.
چرا گاو ميان ملل مختلف به ويژه در مشرق زمين تقديس شده است؟ آيا اين نشان از خرافه گويي و عدم رشد فکري دارد يا از جهان بيني متفاوت جوامع ابتدايي و شرقي ناشي مي شود؟
گاو از دوره باستان به دليل نقش مهمي که در حيات انساني و معيشت دامداري و کشاورزي داشته، همواره حيواني مقدس به شمار مي رفته است. افزون بر فرآورده هايي مانند شير، ماست، پنير، دوغ و فراورده هاي ترکيبي ديگري که از شير درست مي شده و خوراک بنيادي بشر ابتدايي به شمار مي رفته، از قرباني کردن گاو نيز براي مصرف گوشت و اجراي مراسم مذهبي استفاده مي کردند.
گاو در کشاورزي به ويژه در خيش و آماده سازي زمين براي کشت و زرع هم استفاده مي شده است. به همين سبب، در اعصار ابتدايي و حتي اعصار پسين، گاو را مقدس مي شمردند و نقش اساطيري ميان ملل مختلف پيدا کرده است. گاو نر يا ورزا- همان طور که از نامش پيداست ورزکننده و مرتبط با کشت و ورز يا برزگري است- در شکل اساطيري اش نماد بارورکنندگي و توليد مثل و قدرت جنسي است. گاو ماده نيز نماد باروري و نماد زمين است که بارور است.
تقديس گاو شايد در برخي جوامع در گذشته و حتي اکنون منجر به خرافه گويي شده باشد؛ مثلا در هند که گاو نماد مهم هستي و آفرينش بوده، در خرافات تا حدي پيش رفته اند که با بول گاو تطهير مي کردند و شايد امروز حتي در بعضي از قبايل اين کار را انجام مي دهند؛ اما خرافات مربوط به گاو نبايد باعث شود نقش اساطيري و ديني آن را ناديده بگيريم و تقدس گاو را هم نبايد جزو خرافه پرستي به حساب آوريم.
تقدس آيين گاو در جوامع نخستين واقعا همان طور که شما گفتيد مربوط به نگاه تفاوت جوامع شرقي و ابتدايي به جهان و پيرامونشان بود که نگاهي اسطوره اي بود و نه علمي. در علم استدلال رياضي و منطقي هست، اما در اسطوره استدلال تمثيلي، نمادين و تخيلي مطرح است. مثلا در اسطوره هاي ايراني، «تيشتر» (خداي باران) سي شبانه روز در آسمان به شکل اسبي سفيد با اپوش ديو خشکسالي که به شکل اسبي سياه است، مي جنگد و او را شکست مي دهد تا باران نازل شود. امروزه همين ديد به شکل استدلال علمي است و باران را ناشي از ابر و رعد و برق را ناشي از برخورد الکترون هاي مثبت و منفي در ابر مي دانيم. اسطوره گاو در اصل يک برداشت تمثيلي بوده که بعدها انديشه هاي خرافي نيز بدان افزوده شده و اين يک امر طبيعي است.
گاو در هند و تفکر هندي چه جايگاهي دارد؟
در هند نه فقط در کيش هندو، بلکه پيش از ورود آريايي ها به هند، يعني از حدود شش هزار سال پيش، گاو تقدس داشته و ما شواهدي از تصوير و نقش گاو نر را در دره «ايندوس» داريم. اقوام دراويدي خدايي چهارزانو با شاخ گاو نر را مي پرستيدند که نماد باروري بوده است. به طور کلي گاو نر در هند نماد برکت است. در هندوييسم که پس از ورود آريايي ها به هند شکل گرفت و بعدها در سراسر هند گسترش پيدا کرد، گاو به اين دليل تقدس يافت که در فلسفه هندويي مظهر کائنات و هستي است. ظاهرا kava که بعدا به شکل گائو درآمد، در اصل به معني هستي بوده است.
ابتدا نماد گاو تقدس يافت و مظهر زميني آن نيز اين تقدس را تا حدي حفظ کرد. در کيش هندو، شيوا يکي از سه خداي برتر و مهم هند (در کنار برهما خداي آفريننده و ويشنو خداي نگهدارنده جهان و آدمي) که خداي آذرخش و طوفان هم هست، در تنديس ها و نگاره هاي مذهبي به شکل گاو نري به نام ناندا ظاهر مي شود.
اهميت گاو در اساطير و تفکر ايراني چيست؟ اگر ممکن است به نقش آن در شاهنامه نيز اشاره بفرماييد.
در اساطير ايران نيز مانند هند گاو نقش مهمي ايفا مي کند و کلا تقدس دارد. بنا به اسطوره هاي ايران باستان دو عنصر آتش تخمه اند، يعني انسان و گاو. درواقع تبارشان از آتش است که نيروي عظيم و مهم اهورايي است و در اساطير ايران آذر و در اساطير هند آگني خداي آتش است. پس انسان و گاو دو عنصر اصلي جهان هستي اند. بقيه عناصر از تخمه و نژاد آب هستند.
اهميت گاو در اساطير ايراني را از اين نکته مي توان دريافت که گياهان و کل جانوران از گاو نخستين به وجود آمده اند. تقديس گاو در فرهنگ ايراني چندان نمود دارد که واژه «گوسفند» يا «گوسپند» از دو واژه «گائو» يا «گاو» و «سپند» به معني مقدس ساخته شده است.
گوسفند يعني گاو مقدس. اين شايد شگفت آور باشد ولي به معناي تقدس گاو و گوسفند در فرهنگ ايراني است و اين امر ريشه اي هندو ايراني، آريايي و هندو اروپايي دارد. شما اگر «گ» کلمه «گاو» را به «ک» تبديل کنيد مي شود cow، پس ريشه هندو اروپايي دارد.
از اين گذشته، در ميتراييسم يا ميتراپرستي گاو تقدس داشت. از آن رو که باور داشتند ميترا با قرباني کردن گاو، جهان مادي را خلق کرد. از استخوان هايش کوه ها و از خونش رودها و ديگر عناصر طبيعت از پيه گاو نخستين به وجود مي آيند. البته قرباني گاو در کيش ميترايي با تقديس گاو در کيش زرتشتي سنخيتي ندارد؛ چرا که زرتشت بنا به گواها گائا يا گاهان با قرباني کردن گاو مخالفت کرده و گفته نفرين تو اي مزدا به کساني باد که گاو را با فرياد شادماني قرباني مي کنند. به همين دليل ميترا که خداي بزرگ است و مانند مزدا لقب اهورا دارد، در کيش زرتشتي به خداي دون پايه تري تبديل مي شود که فقط در پايان جهان اعمال نيک و بد درگذشتگان را داوري مي کند.
از طرف ديگر، در اساطير زرتشتي دوره ميانه، يعني بنا بر مندرجات متون پهلوي ساساني، گاو يکتا آفريده را داريم که پيش نمونه چهارپايان سودمند است. اين گاو لقب «ايوَک داد» يعني تک آفريده دارد و مانند ماه سفيد و روشن است. بر اثر حمله اهريمن که قصد نابودي همه آفريده هاي اهورامزدا را داشت، گاو يکتا آفريده مريض مي شود و پس از مدتي مي ميرد. اما از مغز او ۵۵ نوع دانه و ۱۲ نوع گياه پديد مي آيند و از اندام هاي ديگرش گياهان ديگر پديد مي آيند.
نطفه گاو يکتا آفريده در ماه پالوده مي شود و از اين نطفه پاک و تطهير شده دو گاو نر و ماده پديد مي آيند که منشا همه گاوهاي جهانند. گاو اساطيري ديگري داريم به نام گاو «هَدَيوش» که نيمي انسان و نيمي حيوان است و در پايان جهان قرباني مي شود و از پيه او داروي جاوداني يا همان اکسير جاودانگي پديد مي آيد.
در شاهنام فردوسي گاو چه نقشي دارد؟
در شاهنامه هم گاو نقش مهمي دارد؛ اولا در دوره پيشدادي گناه جمشيد که نقش مهمي در آبادي آريايي ها داشته، کشتن گاو و خوردن گوشت ممنوع بوده و کراهت داشته. به همين دليل و به دليل غرور جمشيد که ادعاي خدايي کرده بود، فره ايزدي از او مي گريزد. جمشيد در اساطير ايراني که شاهنامه بازتاب داشته، نقش مهمي دارد و نماد خوشبختي و نيک بختي ايرانيان در اعصار کهن است. به همين دليل، نوروز و تخت جمشيد را به او نسبت داده اند؛ اما انتساب گناه گاوکُشي و غرور احتمالا بر اثر نفوذ دين زرتشت است.
در تخت جمشيد هم دروازه معروفي که به دروازه ملل معروف است، نقش برجسته شيري در حال کشتن گاو حکاکي شده. در اين جا شير نماد خورشيد و گاو نماد ماه است. پس از غلبه شير بر گاو، باران نازل مي شود.
در دوره کيانيان بنا به مندرجات شاهنامه و اوستا گاوي بوده با نيرويي معجزه آسا که در چالش ايرانيان و تورانيان مرز بين ايران و توران را نشان مي داده. از اين رو، تورانيان اين گاو را به هلاکت رساندند. اما نقش بسيار مهم تر گاو در شاهنامه در داستان فريدون مشهود است. فريدون چون زاده شد، براي دوره کردنش نوزاد را به شباني سپردند تا در کوه سر به نيست شود؛ اما مادرش او را به شباني سپرد و گاوي به نام گاو برمايه با برمايون او را پرورش داد و بعدها فريدون به پادشاهي رسيد و ضحاک را شکست داد و انتقام جمشيد را گرفت.
شايد به دليل ارتباط فريدون با گاو، برخي شخصيت او را ميترايي پنداشته اند. اين نقش حياتي و اساطيري گاو بعدها در دوره اسلامي نيز حفظ شد، طوري که طي باوري اساطيري، خلق جهان را روي شاخ هاي گاو پنداشتند.
در تمدن بين النهرين چطور؟ آيا در متون آن ها به گاو اشاره اي شده است؟
گاو آسماني يا ورزاي آسماني در متون کهن بين النهرين، يعني متون سومري، آشوري و بابلي آمده است. در متن مهم گيلگمش آمده که گيلگمش با دوستش انکيدو به جنگ ورزا يا گاو نر آسماني رفتند و او را کشتند. به همين سبب، ايشتار ايزد بانوي عشق که حامي ورزاي آسماني بود، انکيدو را به بيماري افکند تا کشته شده و باعث شد گيلگمش هم به جاودانگي نرسد.
لطفا درباره تصوير گاو در کتاب مقدس (يهودي- مسيحي) هم توضيحاتي بفرماييد.
در کتاب مقدس يهودي- مسيحي، قوم نيک بخت يهود را داراي گاوهاي پاک و بسيار تنومند و قوي و شخم زن دانسته اند و ثروت اجداد متقدم را صاحب گله گاو به شمار آورده اند. همچنين در کتاب مقدس به گاو وحشي اشاره شده که بسيار عظيم الجثه و شبيه کرگدن است و قدرت زيادي داشته و چابک است. مثل گاوي که بر مناره هاي آشوري تصوير شده و براي سياحان مانند شيري مهيب و خطرناک بوده. در کتاب مقدس به گاوپرستان هم اشاره شده.
آيا در مصر هم گاو مقدس بوده؟
بله، در مصر گاو آپيس را مقدس مي شمرده اند. گاو نر سياه رنگ و خاص «پتح» خداي خورشيد بوده که خداي حاصلخيزي به شمار مي رفت. بعد از مرگ گاو آپيس او را مانند آدميان و با مراسمي خاص دفن کردند. همچنين گاو منيفس يا گاو نِمور مقدس شمرده مي شده که نماد خداي خورشيد يا همان «رع» بوده. به طور کلي در اساطيري مصري گاو با خورشيد يا با حيات پيوند داشته. همچنين گاو کامفيس را مقدس مي دانستند که گاو نري بوده مرتبط با نيرو يا اصل حياتي خدايان و انسان ها و تجسم روح و نيروي خلاق خدايان به شمار مي آمده. فرعون مصر هم خودش نمادي از گاو نر بود که در معبد هليوپوليس نيايش و پرستيده مي شد.
ظاهرا گاو در اساطير اروپايي و به ويژه يوناني هم نقش مهمي داشته است.
در دوره هندو اروپايي يعني حدود شش هزار سال پيش گاو تقدس داشته و مظهر ابر طوفان زا بوده است. يعني ابرهاي طوفان زا را بر اثر حرکت گاوهاي آسماني مي پنداشتند. لغت هندو اروپايي گاو guou است که شباهت زيادي به لغت فارسي گاو دارد. يا لغت ايراني باستاني gava که در سانسکريت gav يا gavisha به معني ميل و اشتياق به يافتن يا جستن گاو. نفوذ واژه هندو اروپايي «گاو» چندان بوده که در بيشتر زبان هاي اين شاخه زباني تلفظي مشابه دارد. مثلا در انگليس cow يا در آلماني kuh و در سومري gu که شباهتي تام با لفظ مازندراني گاو دارد و حتي در چيني واژه گاو ngo است که به احتمال زياد تاثير هندواروپايي آن را نشان مي دهد.
در فرهنگ اروپايي که متاثر از فرهنگ کهن يوناني و رومي است، مي توان به ميتراي رومي و پيوند او با گاو و قرباني گاو اشاره کرد، طوري که در چندين کشور اروپايي، به ويژه در اروپاي شرقي معابد ميترايي بازمانده که نقش برجسته ميترا سوار بر گاو در حال قرباني کردن گاو را نشان مي دهند. همچنين در اساطير يوناني زئوس خداي خدايان به پيکر گاو نر در مي آيد تا اروپ، دختر زيباي شاه صيدون را بفريبد.
به عنوان آخرين سوال بفرماييد چرا گاو در اساطير شرقي بيش از اساطير غربي تقديس شده؟
به خاطر اين است که کلا قدسي انديشي و تقديس گرايي ريشه در شرق دارد و اگر در غرب نمونه هايي از تقديس گرايي ديده مي شود، عمدتا از طريق مسيحيت و ترويج فرهنگ مسيحي بوده که آن هم ريشه در فلسطين و شرق دارد. البته تاکيد مي کنم منظور من بيشتر اين است که در شرق تقدس مينوي گاو يا کهن نمونه گاو مطرح بوده، نه تقدس و تکريم خود گاو.
حتي مي شود گفت نقش اسطوره اي گاو تقدس داشته و نقشي که به طور انتزاعي در اساطير هند و ايران به ويژه در اسطوره هاي آفرينش و تکوين جهان داشته اهميت دارد، وگرنه خود گاو اگر از جنبه برکت بخشي و سودآوري اش در معيشت روزانه و نقشي که در کشاورزي داشته بگذريم، گاو هم يک نقش معمولي مثل حيوانات ديگر ايفا مي کرده. مثلا من به چشم ديده ام که در يکي از پارک هاي دهلي گاو را به چوب و کتک بيرون رانده اند.
اين نشان مي دهد در دنياي امروز تقدس گاو فقط جنبه نمادين و اسطوره اي پيدا کرده و امروز کمتر خانواده اي در هند يافت مي شود که گاو را تقديس کند يا مثلا با بول گاو تطهير کند، مگر به طور استثنايي در قبايل و روستاهاي بسيار دوردست و در بافت هاي بسيار سنتي هند که هنوز تحت تاثير فناوري جديد قرار نگرفته اند. اما در غرب، به مسئله گاو به ديد ديگري نگريسته شده است؛ مثلا در اسپانيا آيين گاوبازي مطرح بوده و هنوز هم جزو آيين هاي مهم ملي و سنتي آن سرزمين است.
در اين جا با عنصر جنگاوري و پهلواني مواجه مي شويم. يا در اساطير سرخپوستان امريکاي شمالي، گاو نقش مهمي دارد ولي نه به صورتي که در شرق مطرح بوده. در غرب، گاو آسماني جاي خود را به اسب مي دهد، اسب هاي آسماني با گردونه هاي طلايي در آسمان به حرکت در مي آيند و خدايان را جا به جا مي کنند. در ايران و هند هم اسب جايگاه مهم و اساطيري خاص خودش را دارد که خودش مي تواند موضوع گفت و گوي ديگري باشد.