[ad_1]
برترين ها – ايمان عبدلي:
کيوسک: ماهنامه اجتماعي- فرهنگي رستاک به تازگي روي کيوسک آمده است. «رستاک» را تيم جديدي ارائه کرده است که نام هاي آشنايي نيستند و اما کيفيت کاري قابل توجهي دارند. مجله در چند بخش مجزا و به شکل پرونده مباحث مختلف را مطرح کرده است. مباحثي که عمدتا توسعه محور و نگاه جامعه شناسانه دارد. پرونده اي پرو پيمان درباره فقدان شادي در جامعه ايران و ريشه هاي شکل گيري فرهنگ غم و اندوه که دلايل فلسفي و تاريخي ريز و درشت را با ادبياتي روان ارائه کرده، خواندني مطلب رستاک است.
پرونده اي درباره بحران کم آبي در ايران و تبعات جامعه شناسي که در ايران به جا گذاشته و تغييراتي در که در بافت جمعيتي مي گذارد و همچنين تحليل هايي که در مورد کم آبي کمتر کار شده است اين پرونده را هم خواندني کرده. ديگر پرونده خواندني مجله ي خوش فرم و کاغذ گلاسه کرجي ها، پرونده کتابخواني در ايران است که باز هم نگاه تازه اش آن را متفاوت مي کند نقد همه چيز خواني کتابخوان هاي ايراني و کيفيت روشنفکري در ايران اين بخش را هم تازه خواندني کرده است. «رستاک» اگر با همين فرمان پيش برود در آينده پر طرفدارتر خواهد شد.
نمايش خانگي: «اکسيدان» ساخته حامد محمدي در اکران خيلي فراتر از انتظارات فروخت و به قولي ترکاند، داستان آدم هايي که براي گرفتن ويزا تن به هر خفتي مي دهند با زير لايه هايي افشاگر از شرايط اين روزهاي جامعه ايراني در قالب هجو و کمدي که خيلي پر استقبال شده. در واقع «اکسيدان» با نزديک شدن به مرزها و خط قرمزها برگ برنده هاي زيادي دارد و اين مضمون است که باعث نفوذ در بيننده شده. فيلم از لحاظ پرداخت کار خاصي نيست از معمولي سينماي ايران بالاتر است، اما اثر ماندگاري نيست
شوخي هاي متکي به ديالوگ و تکيه بر بلاهت جواد عزتي و شوخي با ترنس ها و البته کمي هم هجو تفاوت هاي مذهبي و…جنس شوخي ها البته که تازه نيست پيشتر در آثار کمال تبريزي مشابه آن را ديده ايم اما خب باز هم کشش جذب مخاطب را دارد. اکسيدان با همه ي ضعف هايش با نيمچه داستاني که دارد مخاطب را جذب مي کند و حداقل در نمايش خانگي انتخاب مطمئني است.
خورجين: «جنايات و جنحه» اثر وودي آلن فيلمي است در همان مايه هاي هميشگي آثار آلن با شوخي ها و هجوهايي که يک مثلث عشقي را دست مي اندازد. وودي آلن در فيلم نقش يک فيلمساز مستند را ايفا مي کند که زندگي مشترک خوبي ندارد و رابطه عاطفي با همسرش به سردي گراييده و از طرفي عاشق همکار خوش بر رويي مي شود که از قضا او دلبسته يک چهره صاحب نفوذ تلويزيوني است. فيلم با قياس موقعيت ثروت و شهرت و موقعيت هنرمند نه چندان با نفوذ به نقد ظريف مافياي دنياي هنر مي پردازد.
شوخي ها مثل همه ي آثار وودي آلن مطابق ميل طبقه متوسط است، صحنه ي مهماني از جمله صحنه هاي ثابت آثار آلن است که اين بار هم درخشان درآمده البته که همه فيلم مثبت نيست روايت دو پاره «جنايات و جنحه» کمي ذهن مخاطب را دچار گسست مي کند، لحن پاره اي فيلم کمدي است و پاره اي ديگر تراژدي و انگار فيلم قرار است از کمدي به تراژدي برساند ما را و از تراژدي به کمدي برساند.
تماشاخانه: پيش تر يک بار ديگر از «شرقي غمگين» نوشته بودم، کاري که سعيد زارعي آن را کار گرداني کرده و سجاد افشاريان درآن هنرنمايي مي کند، تماشاي دوباره کار در سالن تئاتر شهرزاد نگذاشت بر ميل معرفي دوباره «شرقي غمگين» غلبه کنم. براي ما مخاطبان تئاتر شايد مهم ترين وجه ماجرا ارتباط گيري و فضاي حسي کار باشد فارغ از ستاره ديد زدن هاي امروزي عرصه نمايش ايران و فارغ از جذابيت داستان و قدرت بازيگري و المان هايي که از يک نمايش انتظار داريم، قدرت حس پردازي اولويت اول ماجراست.
«شرقي غمگين» به شدت نوستالوژيک و پر حس و حال است، انگار افشاريان خودش را بازي کرده، انگار اصلا آن دکور خلوت قرار است ما را متوجه تک تک ديالوگ هاي درخشان کار کند و بس! قدرت ادبيات و موسيقي در نمايش موج مي زند. کلي ارجاع ريز و درشت به خاطرات دهه هاي گذشته البته که فضاي کار را شبيه ساندويچي ها دهه ۶۰ تهران مي کند اما اين ملغمه ي احساسي شايد يک ساعت و نيم شما را از قيد زمان و مکان رها کند. دوست داشتني مثل يک شرقي غمگين.
[ad_2]